ياس - پيام‌هاي ارسالي

هر روز با هم دعوا داشتند ولي زورش به او نمي رسيد. نمي دانست چه کند. ... با خودش گفت مي روم شکايت مي کنم. ... کتاب مفاتيح را برداشت و آن را باز کرد : الهي اليک اشکو نفساْ بالسوء اماره ... خدايا به تو شکايت مي کنم از نفسم

Sat, 05 May 2012 13:28:00 GMT

هر روز با هم دعوا داشتند ولي زورش به او نمي رسيد. نمي دانست چه کند. ... با خودش گفت مي روم شکايت مي کنم. ... کتاب مفاتيح را برداشت و آن را باز کرد : الهي اليک اشکو نفساْ بالسوء اماره ... خدايا به تو شکايت مي کنم از نفسم

کوچه اي بي صدا و يک مادر/ عده اي بي حيا و يک مادر/ پسرش داشت صحنه را مي ديد/ سيلي بي هوا و يک مادر/ جاي يک دست روي صورت او/ دست نامردها و يک مادر/ کينه دارند از علي اين ها/ حمله کينه ها و يک مادر/ ناگهان راه خانه را گم کرد/ ناله اي بي صدا و يک مادر/ آخرِ روضه است اين جمله/ عده اي بي حيا و يک مادر/

Mon, 23 Apr 2012 22:17:00 GMT

کوچه اي بي صدا و يک مادر/ عده اي بي حيا و يک مادر/ پسرش داشت صحنه را مي ديد/ سيلي بي هوا و يک مادر/ جاي يک دست روي صورت او/ دست نامردها و يک مادر/ کينه دارند از علي اين ها/ حمله کينه ها و يک مادر/ ناگهان راه خانه را گم کرد/ ناله اي بي صدا و يک مادر/ آخرِ روضه است اين جمله/ عده اي بي حيا و يک مادر/

لقمان به فرزندش مي‌فرمايد: پسرجان، شش سفارش به تو مي‌کنم که خلاصه علوم و اخلاق اولين و آخرين است: 1) بيش از مدت اقامت در دنيا، دل به دنيا مبند. 2) براي آخرت به قدري که در آنجا توقف داري کار کن، که ما زمان در دنيا ماندنمان بسيار کوتاه و آخرت بي‌حساب بلند است. 3) از خدا به قدري که به او محتاجي اطاعت کن، که همه وجود ما محتاج به خداست. 4) تمام کوششت را در نجات از آتش به کار ببر. 5) به اندازه تحمل و..

Sat, 28 Apr 2012 20:06:00 GMT

لقمان به فرزندش مي‌فرمايد: پسرجان، شش سفارش به تو مي‌کنم که خلاصه علوم و اخلاق اولين و آخرين است: 1) بيش از مدت اقامت در دنيا، دل به دنيا مبند. 2) براي آخرت به قدري که در آنجا توقف داري کار کن، که ما زمان در دنيا ماندنمان بسيار کوتاه و آخرت بي‌حساب بلند است. 3) از خدا به قدري که به او محتاجي اطاعت کن، که همه وجود ما محتاج به خداست. 4) تمام کوششت را در نجات از آتش به کار ببر. 5) به اندازه تحمل و..

چند تکه استخوان/ پدر کودک رو بغل کردو تو آغوش گرفت.کودک هم مي خواست پدر رو بلند کنه ولي نتونست.با خود گفت:حتما چند سال بعد مي تونم.بيست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه. پدر سبک بود.به سبکي يک پلاک و چند تکه استخوان ...... ...

Fri, 27 Apr 2012 16:46:00 GMT

چند تکه استخوان/ پدر کودک رو بغل کردو تو آغوش گرفت.کودک هم مي خواست پدر رو بلند کنه ولي نتونست.با خود گفت:حتما چند سال بعد مي تونم.بيست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه. پدر سبک بود.به سبکي يک پلاک و چند تکه استخوان ...... ...

با سلام خدمت دوستان. يک سوال: اگر وبلاگ دوستان سنگين باشه وبلاگ خودمون هم دير بالا مياد يا فقط اگر تبادل لينک کرده باشيم اين مشکل پيش مياد؟ممنون مي شم اگر کسي جواب بده.

Sat, 07 Apr 2012 18:48:00 GMT

با سلام خدمت دوستان. يک سوال: اگر وبلاگ دوستان سنگين باشه وبلاگ خودمون هم دير بالا مياد يا فقط اگر تبادل لينک کرده باشيم اين مشکل پيش مياد؟ممنون مي شم اگر کسي جواب بده.

هر کسي مي تواند دانه هاي يک سيب را بشمارد اما تنها خداوند ميتواند سيب هاي يک دانه را بشمارد . . .

Sat, 21 Apr 2012 22:14:00 GMT

هر کسي مي تواند دانه هاي يک سيب را بشمارد اما تنها خداوند ميتواند سيب هاي يک دانه را بشمارد . . .

هرچند خسته ايم از اين حال نيا/ شرمنده اگر ندارد اشکال نيا/ ما خط تمام نامه هامان کوفي است/ آقاي گلم زبان من لال نيا/ هم چاه سر راه تو بايد بکنيم/ هم اين که از انتظار تو دم بزنيم/ داريم رکورد کوفه را مي شکنيم/ اللهم عجل لوليک الفرج

Fri, 20 Apr 2012 10:13:00 GMT

هرچند خسته ايم از اين حال نيا/ شرمنده اگر ندارد اشکال نيا/ ما خط تمام نامه هامان کوفي است/ آقاي گلم زبان من لال نيا/ هم چاه سر راه تو بايد بکنيم/ هم اين که از انتظار تو دم بزنيم/ داريم رکورد کوفه را مي شکنيم/ اللهم عجل لوليک الفرج

کوچه اي تنگ و دلي سنگ و صداي سيلي...... واي بر ما ........ سخن از مادر ما ميگويي....

Thu, 19 Apr 2012 12:43:00 GMT

کوچه اي تنگ و دلي سنگ و صداي سيلي...... واي بر ما ........ سخن از مادر ما ميگويي....

الي متي احار فيک يا مولاي... آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر... بي تو دلم گرفته از اين ازدحام شهر... آقا اجازه دست خودم نيست ...خسته ام.. در درس عشق من صف آخر نشسته ام در اين کلاس ، عاطفه معنا نمي دهد اين جا کسي به پاي تو بر پا نمي دهد آقا اجازه بغض گرفته گلويمان آن قدر رد شديم که رفت آبرويمان..

Fri, 17 Feb 2012 16:09:00 GMT

الي متي احار فيک يا مولاي... آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر... بي تو دلم گرفته از اين ازدحام شهر... آقا اجازه دست خودم نيست ...خسته ام.. در درس عشق من صف آخر نشسته ام در اين کلاس ، عاطفه معنا نمي دهد اين جا کسي به پاي تو بر پا نمي دهد آقا اجازه بغض گرفته گلويمان آن قدر رد شديم که رفت آبرويمان..

( قسمتي از وصيت نامه شهيد عبدالحميد صالح نژاد):خداوندا خود شاهدى كه حق هيچ كس از دوستان و خانواده‌ام را ادا نكرده‌ام. اى كاش مى‌توانستم حق ولى فقيه و رهبرم را ادا كنم و اى كاش مى‌توانستم مفهوم گريه‌هاى نيمه شب امام را درك كنم. اى كاش دردى از دردهاى اين مردم معصوم را درمان مى‌كردم. و اى كاش مى‌توانستم حق محبتهاى دوستان را ادا مى‌كردم.

Mon, 20 Feb 2012 14:45:00 GMT

( قسمتي از وصيت نامه شهيد عبدالحميد صالح نژاد):خداوندا خود شاهدى كه حق هيچ كس از دوستان و خانواده‌ام را ادا نكرده‌ام. اى كاش مى‌توانستم حق ولى فقيه و رهبرم را ادا كنم و اى كاش مى‌توانستم مفهوم گريه‌هاى نيمه شب امام را درك كنم. اى كاش دردى از دردهاى اين مردم معصوم را درمان مى‌كردم. و اى كاش مى‌توانستم حق محبتهاى دوستان را ادا مى‌كردم.