سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرد را آن بهاست که بدان نیک داناست آن ارزى که مى‏ورزى ، [ و این کلمه‏اى است که آن را بها نتوان گذارد ، و حکمتى همسنگ آن نمى‏توان یافت و هیچ کلمه‏اى را همتاى آن نتوان نهاد . ] [نهج البلاغه]
 
شنبه 90 مهر 23 , ساعت 10:50 عصر

شنوای آرام

معلم بود.برایم تعریف می کرد. با خنده می گفت: اینقدر تو مدرسه سرو صدای بچه ها زیاده و آدم خسته می شه که وقتی تو سرویس برمی گردیم خونه، هیچ کس حال درست حرف زدن نداره! اون روز همه ساکت بودیم ولی ذهنمون پر بود از برنامه ها و کارهایی که باید انجام می دادیم. پیش خودم از شلوغی فکرم هم خسته شدم. به همکارهام که نگاه کردم دیدم قیافه اون ها هم دست کمی از خودم نداشت. پیش خودم گفتم چقدر خوبه که خدا آدم نیست و گرنه ما وقتی ساکتیم هم کلی حرف می زنیم. خدایا واقعا خدایی که طاقت این همه رو داری!

از حرف هاش خنده ام گرفت ولی راست می گفت.تو دلم گفتم تو کسی هستی که حتی نجوای بندگانت رو می شنوی بی اینکه شنیدن هیچ صدایی مانع تو از شنیدن صدای دیگه ای بشه!

"یا من لا یشغله سمع عن سمع

یا سامع کل نجوی"



لیست کل یادداشت های این وبلاگ