سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسر خود محمد بن حنفیه فرمود : ] پسرکم از درویشى بر تو ترسانم . پس ، از آن به خدا پناه بر که درویشى دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنى پدید آرد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 90 اردیبهشت 4 , ساعت 6:32 عصر

سلامتی...

دست راستم خیلی درد می کرد، طوری که از درد به خودم می پیچیدم.خیلی کار داشتم و با این وضعیت نمی توانستم کاری از پیش ببرم. پیش خودم گفتم کاش دست چپم بود..و یاد چند روز پیش افتادم...شیشه یکی از انگشت های دست چپم را بریده بود، حتی طاقت درد آن را هم نداشتم.نه این دست هم نه...انگار مجبور شده بودم انتخاب کنم...پا بهتره...نه پا هم...سر...نه...دندان که اصلا...چشم که حرفش را نزن...کمر که...اااااااه...این حرف ها چیه؟؟! خدایا کاری کن زود دستم خوب بشه! من اصلا تاب درد ندارم...سلامتی هم عجب نعمت بزرگیه...کاش قدر می دونستم و اینقدر..

 

توبه


لیست کل یادداشت های این وبلاگ