باز باران و بهاران با زمزمه شهر شعف از راه رسید و باز بشارت آبشار ، مضمون غزل سبز ساقیان بهاری شد .
این روزها شکوفه ها ایات حیات را تلاوت می کنند و نسیم سحر ، سبزه های نورسته را به سماع ووجد می خواند .
پیاله گل ها شراب هوشیاری به اهل راز تعارف می کنند و گیسوان طلایی خورشید بر شانه های ستبر زمین آویخته شده و گرمای مهر بر قنوت شاخه ها ی طراوت می ریزد .
سلامِ بهاریان سبزینه ی دل بر بهار ،که اعجاز هماره هستیست چرا که بهار ، عشوه عرش است برای ساکنان خاک . قصیده ی رسای معرفت است برای مقیمان مدینه فطرت .
بهار ، ایتی از حشر است و عبرتی برای دلبستگان خزان . برگی از صحیفه بهشت است و شاخه ای از طوبای بهشتیان .
بهار نافله ارض است و قیام سر و رکوع یاس و قنوت لاله و سجود نرگس و تشهد شمشاد و سلام سپیدار .
بهار احرام سبز عندلیب است و رمی سرمای دی ؛ حماسه احساس است و هجوم سپاه سپیده ، پس پنجره دل به روی ملایمت صبای بهاران و نشاط نوروز بگشاییم و همراز با هزاران به ضیافت رویش برویم .
چشمه عنایت یار ،دوباره جوشیدن گرفت و مهمانان لطف دلدار فزونی یافت و تنفس مسیحایی صبح ، بارانی از کرامت و عطری از عطا را به ارمغان آورد ؛ خوشه های خوشگوار رحمت ملکوت بر تاک های بوستان زمینیان رویید ، چشم و چراغ خاکیان آمد و رونق باغ فرارسید و ستاره های سبز آرزو به خاک ، رجعت اغازیدند و زمین ، آذین شد .
بهاران ، سروش سماواتیان و غوغای گلرخان رویش ، خجسته باد .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]