سه شنبه 89 اسفند 24 , ساعت 10:41 عصر
سلام
ما آمدیم.این مایی که می گم یعنی یک من اولی بعداز یک مدت غیبت ویک من دومی و تازه وارد! یاس 1 و 2 ! لطفا با همراهی ما در خواندن و نظر دادن در مورد مطالب و کامنت گذاشتن،ما رو در قوی تر کردن نوشته ها مون یاری کنید!
سازمان حمایت از حقوق افراد دارای اعتماد به نفس پایین! البته با اجازه یاس 1...
این هم اولین نوشته ی یاس 2
تا حالا فکر کردی دوست داری بچه ی ناز و قشنگت مثل خودت بزرگ بشود یا نه؟
می گفت:مادرم وقتی خیلی از دستم عصبانی می شد نگاهم می کرد و می گفت:الهی یه بچه نصیبت بشه عین خودت! منم کلی نگران میشدم نکنه نفرینش!!!!بگیره؟ولی وقتی آروم می شد،می گفت:خدا نکنه...!؟ و من نفس راحتی می کشیدم!!!
وقتی این را شنیدم تعجب کردم . آدم ها معمولا به بچه هایشان به عنوان پاره هایی از وجودشان نگاه می کنند که می تواند ادامه دهنده ی آرزو هایشان باشد.ضمن اینکه همیشه آن ها را بهتر از بقیه می دانند ولی دوست دارند در رفتار شبیه خودشان باشند.مثلا مدام می گویند من که بچه بودم اینطور حالا بچه ها اینطور....یاد قدیم ها بخیر!غافل از اینکه:
گندم از گندم بروید جو ز جو....
بعد پیش خودم گفتم چرا پدرها و مادرها که دوست دارند فرزندانشان، بهترین باشند،بهترین ها نیستند؟نبود امکانت..؟!عوض شدن دور و زمانه...؟!شاید هم نبود همت...!؟
بیشتر که فکر کردم به خودم گفتم اون ها رو ول کن به خودت بچسب! یادت باشه که به هرچه فکر کنی و برای آن تلاش کنی ،می توانی به آن برسی! چون خدایی هست که همیشه هست و همیشه دوستت داره و کمک می کنه که بزرگ بشی و خصوصیات ثبوتی و سلبی او را در حد خودت داشته باشی!... بعد گفتم نزدیک عید شده،خانه تکانی که نه،دل تکانی یادت نره وگرنه در چهارشنبه سوری قبل از عید حقیقی و واقعیت، در آتشی که خودت به پا کردی ،می سوزی و عجب دردی داره..!؟ و یاد این ضرب المثل افتادم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست... و به خودم امیدواری دادم.
نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفس برآور ای سپیده دم شبهای علی (ع)
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]