چشم ، نشستنگاه را چون رشته سر بند است چون خواب در چشم آید بند بسته بگشاید . [ و این از استعاره‏هاى شگفت است . گویى نشستنگاه را به آوند و چشم را به سر بند همانند فرموده و چون سربند بگشاید آنچه در آوند است برون آید ، و این سخن در گفته مشهورتر و ظاهرتر از سخنان پیامبر ( ص ) است و گروهى آن را از امیر مؤمنان علیه السّلام دانسته‏اند و از جمله گفته مبرد است در کتاب مقتضب در باب لفظ به حروف و ما در کتاب خود که مجازات آثار نبوى نام دارد از این استعاره سخن گفته‏ایم . ] [نهج البلاغه]
 
جمعه 90 مرداد 28 , ساعت 8:27 صبح

تقدیر من:تولدی دوباره

می گفت علامه جعفری دلیل حساسیت زیاد شرع بر روی روابط دو نامحرم را از این جهت می دانست که ازدواج این دو باعث ایجاد بزرگ ترین حادثه گیتی یعنی پیدایش یک انسان می شود؛ انسانی که دین برای تکامل او آمده است و آزار او عرش خدا را می لرزاند، کشتنش برابر کشتن همه انسان ها و زنده کردنش برابر با زنده کردن تمام خلایق است!

و من می دانستم این انسان همان انسان واقعی است یک مسلمان مومن، همان که حرمتش از کعبه بیشتر است!

می گفت شب های قدر تقدیر آدمی رقم می خورد! بدان که هستی، و بخواه هر چه می خواهی !

برایم شیرین بود  که کرامت نوع من در نزدش تا به این حد بالا باشد! فکر کردم و گفتم خدایا می شود در این شب قدر دوباره مرا متولد کنی، تولدی از گناه و تاریکی به پاکی و روشنایی؟! تولدی  که نشان از تغییر دارد ، تغییری که تو دوست داری؟! فکر می کنم این بهترین تقدیری است که می تواند باشد!

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ