قد قامت الصلوة...
صدایی می آید شیوا و رسا
و چقدر زیباست:
الله اکبر:
خدایا بزرگی ات را می ستایم.
اشهد ان لا اله الا الله :
گواهم باش که بندگی ات را پذیرفتم.
اشهد ان محمد الرسول الله:
چقدر باید به خود ببالم که آخرین فرستاده ات را برای هدایت من فرستادی.
اشهد ان علیا ولی الله:
یعنی باورم شود علی تو، آن که نامش را از نام خود برگرفتی، امیر من است؟
حی علی الصلوة:
بر دو دیده ام با منت و افتخار می پذیرم که سر بر آستان بندگی ات بگذارم!
حی علی الفلاح:
یعنی تو که بی بهانه داده ای می خواهی باز بر من ببخشایی؟ این بار سعادتم را؟عجب خدایی دارم!
حی علی خیر العمل:
مرا به بهترین عمل فرامی خوانی؟ من به این کوچکی، تو با این همه بزرگی..مرا می بینی مهربانم؟
الله اکبر:
آری باید گفت الله اکبر، مرا ببخش تو منزهی از این تفکر خام من!
لا اله الا الله:
و به راستی هیچ کس را جز تو ای محبوب من، توان خدایی کردن نیست! ای آفریدگار لاشریک من!
.
.
.
آه..چقدر این ندا، زیبا صدایم کرد،
صبر کن... صبر کن... آمدم، بگذار با هم بگوییم:
"قد قامت الصلوة"
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]