می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان
تیره غم آلود شب . افق کوفه را در پرده ای از ماتم می کشید و ابرهای غول پیکر زنجیر گسسته در آسمان می غریدند . شب . احساس تشویش داشت و تاسحر چشم به خانه ی علی (ع) دوخته بود . گویی خبر از فاجعه ای دردناک داشت . گاهی از پنجره روشن خانه . مناجات او را به تماشا می نشست و گاه تنها مخاطب او در تاریکی و سکوت می شد . سحر گاهان که نسیم. آرام بر برکه ی اشک علی می وزید . در خانه را گشود . مرغابیان . دامانش را گرفتندو او را التماس می کردند . شکوفه ی شوق در دل علی (ع) شکفت و با لبخندی کمرش را برای مرگ محکم تر بست مرغابیان ناله می کردند و باد اهنگ حزن الودش را در سحر سرد در خود زمزمه می کرد . علی (ع) قدم در مسجد کوفه نهاد ووضوی عشق گرفت و قامت بست بردو رکعت نماز وصال . ناگاه دست حرامی با بغض ووسوسه چرخید و با خنجرزهرآلودش فرق منور خورشید را شکافت باصدای«فزت برب الکعبه » گردبادی کوفه را برداشت و ندایی آسمان را لرزاند و کعبه را به فریاد در آورد مأذنه ها اذان «قد قتل المولی » سر دادند و علی (ع) در خون سجده کرد و اسمان تا صبح گریست . مسجد کوفه هنوز هم آرام و بی صدا در بهتی عظیم نشسته و هر سحر خاطره زخم آفتابی او را زمزمه می کند و محرابش در غروبی ابدی خاطره ی فرق منور او را مرور می کند .
سلام خدا برسجده خونین او .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]