شنبه 86 مهر 14 , ساعت 11:53 صبح
در سایه قرآن نشسته ام و خدا را با کلمات وحی ؛سوگند می دهم که خطا کار آمده ام و پشیمانم
. این آواز مسافری غریب ، بر جاده سجاده است که در ترنم اشک خویش ، زمزمه می کند و سرود وصل می خواند ، اشک آلود و پر شکسته به گوشه ای از مسجد پناه برده ، نام او را تکرار می کنم و می گویم: آمده ام و کوله بار سنگین گناهم را بر درب خانه ات نهاده ام که تو مرا ازگرداب آلودگی نجات بخشی که من در کلبه حقیرم چیزی دارم که و در بارگاه کبریایی ات نداری من چون تویی رادارم و تو چون خود را نداری .چه شیرین است خلوت کردن با تو آن هنگام که اغوش رحمت می گشایی و بندگانت راکه قرآن برسر گرفته اند ، به تماشا می نشینی
. چه شب زیبایی است امشب ! ای کاش هرشب ، شب قدر بود وانسان اینقدر، خود را به تو نزدیک حس میکرد . و ای کاش همه این شب قدر را قدربدانیم .مهربان پرودگارا
! این شبهای قدررا با رحمت بی کران خود و آمرزش گناهان ، برما مبارک گردان. امین
نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفس برآور ای سپیده دم شبهای علی (ع)
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]