گریه بر چشم ها سنگینی می کند و آتش سینه . لب ها را می سوزاند . بغض ها می ترکد چراغ گریه برافروخته شده و شعله شعله . در دل زبانه می کشد . هق هق گریه . شانه ها را می لرزاند و دیگر دل بدنبال واژه نمی گردد . اشک بی بهانه سرازیر می شود .همه یتیمان بر در خانه علی (ع)جمع شده اند برای اینکه امشب . شب ناله و فراق پدری مهربان است مظلومی که تاریخ تا آن روز کسی مانند او ندیده بود کسی که غیر از چاه و نخل و ماه . کسی گریه اش را ندیده بود . پدری دلسوز که با آه همه ی کودکان یتیم . شریک بود و غصه های همه را برجان خود هموار می کرد . اما کسی از غربت او و دردهای دلش . با خاری درچشم و استخوانی در گلو . خبر نداشت . باور نمی کنم که شمشیری . اقیانوسی را توان شکافتن داشته باشد . باور نمی کنم که ضربتی . خورشید را از نورانیت بیندازد . دیگر نخل ها از دانه های اشک علی (ع) خرما نخواهند داد و مهربانی سایه گستر دستان او برسر یتیمان نیست تا جلوی تابش غم بار مصیبت ها را بگیرد . دیگر محراب کوفه به تماشای نیایش شبانگاهی او نمی نشیند ودیگر پنجره ی خانه ها بسته خواهد بود و تب نخلستان فروکش نخواهد کرد و یأسی تلخ . کام تاریخ را درهم خواهدکشید امشب در خانه ی علی (ع) شوری برپاست کهکشانها را ه را اذین بسته اند و ستارگان پلی زده اند از زمین تا اسمان وحضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها ) چشم براه همسرش. غربت فرزندانش را به نظاره نشسته آه از دل زینبش .............
ای مولا!ای اسطوره خدایی و ای تندیس عرش در زمین داغت که بر جگر سوخته کروبیان آسمان و سینه ی تبدار زمینیان افتاده را چگونه تسلی دهیم .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]