یکشنبه 90 اردیبهشت 4 , ساعت 6:32 عصر
سلامتی...
دست راستم خیلی درد می کرد، طوری که از درد به خودم می پیچیدم.خیلی کار داشتم و با این وضعیت نمی توانستم کاری از پیش ببرم. پیش خودم گفتم کاش دست چپم بود..و یاد چند روز پیش افتادم...شیشه یکی از انگشت های دست چپم را بریده بود، حتی طاقت درد آن را هم نداشتم.نه این دست هم نه...انگار مجبور شده بودم انتخاب کنم...پا بهتره...نه پا هم...سر...نه...دندان که اصلا...چشم که حرفش را نزن...کمر که...اااااااه...این حرف ها چیه؟؟! خدایا کاری کن زود دستم خوب بشه! من اصلا تاب درد ندارم...سلامتی هم عجب نعمت بزرگیه...کاش قدر می دونستم و اینقدر..
نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفس برآور ای سپیده دم شبهای علی (ع)
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]