سامورایی
سلام سامورایی ! با تو سخنی دارم.شنیده ام فرزندانت نامت را دوباره زنده کرده اند.آن جا که یک گروه پنجاه نفری علی رغم خطر مرگ برای کنترل و مهار خطر در رآکتور فوکوشیما باقی ماندند و مردم آن ها را به نشانه ی دلاوری هم نام با تو خواندند!
شنیده ام یکی از فرزندانت در سن 59 سالگی و درست چند ماه قبل از بازنشستگی از خیر تمام استراحت و راحتی اش گذشت و در میدان دفاع خوش درخشید!
اما من شجاع تر از تو می شناسم . دلیرتر از تو و فرزندانت! کسانی که در برابر گلوله و تانک و توپ مردانه ایستادند و با خود زمزمه کردند غیرت علی واری را در دفاع از ناموس! هم آنان که بینشان هم چمران بود هم باقری، هم همت بود هم باکری... مردانی از جنس نور...شیران روز و سجده نشینان شب!
حال از تو می پرسم؛ به راستی چه کس قهرمان تر است ؟ فرزندان تو یا فرزندان سلاله ای پاک؟ تو یا..؟ راستی از دلاوری مادرم ، که مادر تمامی برونسی ها و صیاد ها بود خبر داری؟ بنشین تا برایت بگویم...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]