در تاریخ ادبیات فارسی ما هر جا که به ارتباطات برادرانه میان چهره های تاریخی یا اسطوره ای می رسیم ، رد پای نا برادری ها پر رنگ تر است . در متون دینی ارتباط برادرانه میان هابیل و قابیل بر اثر حسادت و وسوسه یکی از آنان به خون می نشیند و نخستین سنگ بر نخستین شقیقه می کوبد ، انسانی ، انسانی دیگر را برای اولین بار می کشد و شگفت این که این دو ، برادران یکدیگرند. جایی دیگر نیز رابطه برادرانه به ننگ و حسد می آلاید . یوسف پسر یعقوب پیامبر (ص) ، مورد خشم برادران قرار می گیرد و به دروغ طعمه گرگ می شود و دچار گرفتار ی می شود .
حافظ شیرین کار رند چه طنز تلخی دارد ، آنجا که با اشاره به همین رویداد می سراید
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
در اسطوره های ما نیز این رابطه برادرانه به نامردی و نابرابری رنگ خورده است . ((رستم)) یل سیستانی را که خوانهای فتنه و خطر را نجات سرزمین اهورایی اش از سرگذرانده ، ننگ و نامردی برادرش (( شغاد)) به چاه مرگ می افکند .
عجیب است که برادرانی که سمبلهای پاکی ، عصمت ،رادمردی و بزرگی اند ، در همه جا قربانی اعتماد به صداقت برادران می شوند و چشمهای حسدگرفته ، یا برادر را به چاه می افکند یا سنگ بر شقیقه اش می کوبد .
تاریخ ادبیات ما و (شاید جهان) منتظر یافتن برادری بود که ((برادری)) را در قامت او بیابد و البته یافت و چه بشکوه و بلند نیز یافت؛برادری را که کنار علقمه یافت دستها از پیکر جدا،چشمها آشفته بر اثر تیر زهر آگین و مشکی آب پاره و افتاده ،حاضر نشد از زلال آب در نیمروزی آتشناک بنوشد ؛
اسطوره برادری به نام عباس بن علی بن ابی طالب کامل شد .
حضرت ابوالفضل العباس در شعبان سال 26 قمری ، متولد شد ؛ از پدری چون علی و مادری چون ام البنین.
پدری که در منتهی الیه مردانگی،بزرگی،دانشوری و شکوهمندی انسان ایستاده است و مادری که اسطوره ادب و وقار است.درس جوانمردی و بزرگمنشی را از پدر و درس ادب به امام و احترام به خاندان زهرا را از مادر می آموخت و شخصیتش در هاله ای از احترام و ارادت به برادران بزرگوارش که سید جوانان اهل بهشت و نور چشمان پیامبر بودند،شکل می گرفت .
در این دوران ، رویداد های مهمی بر این جوان خانواده هاشمی تاثیر گذاشته است.جنگهای پدر و سرانجام شهادت او بر اثر پافشاری بر عدالتخواهی ،نبرد های برادران بزرگ حسن بن علی و خیانت های شرم آور اهل زمانه و جریان صلح سپس شهادت ایشان و دوران 10 ساله امامت حضرت حسین بن علی ، نمونه ای از این رویدادهاست .
باعث تاسف است که در متون تاریخی و ادبی ما ، هیچ اشاره ای به سیر طولانی زندگی آن بزرگوار نشده است و تنها بازتاب مقطعی از زندگی حضرت عباس را در آیینه ادبیات (بخصوص ادبیات معاصر)می توان دید با شهادت افتخار آمیز آن حضرت در اوج رادمردی و بزرگی کنار نهر علقمه.یکی از مهمترین نکته هایی که شاعران فارسی گو به آن اشاره کرده اند ، رابطه مودبانه و محترمانه میان امام و علمدار لشکر اوست.می گویند حضرت عباس تنها در لحظه شهادت ، امام را با لفظ برادر خطاب کرد :
به گونه ماه / نامت زبانزد آسمان ها بود / و پیمان برادری ات / با جبل نور چون آیه های جهاد / محکم.
نکته مهم دیگر که خیال پردازی و مضمون سازی های زیادی را بین شاعران ایجاد کرده ، مراعات النظیر میان نام عباس و واژه (دست) است . شاعران با استفاده از تصویر دست و بازیهای زبانی که می توان با واژه های مرتبط با این واژه به آنها دست یافت ، سعی در آفرینش مضامین تازه شده اند تا از این جهت،ارادات خود را به آن بزرگوار نشان دهند:
زان دست که چون پرنده بی تاب افتاد / بر سطح کرخت آبها،تاب افتاد / دست تو چو رود تا ابد جاری شد / زان روی که در حمایت از آب افتاد .
یا ترکیب ((دست دادن)) به معنای فرصت یافتن:
اگر دست می داد دل می بریدم/به دست تو از هر دو دنیا،ابوالفضل.
شاعری دیگر حتی ((دست تو)) را ردیف غزل مشهورش قرار داده است،چنان که بدون اشاره مستقیم به نام ممدوح ، می توان پی برد که شعر در پی مدح و منقبت اسطوره برادری حضرت عباس است .
تصویر سازی های شاعران از حضرت عباس به همین محدود نمی شود،برای تجسم وفاداری و محبت و ادب آن حضرت ،آنها به آب روی آورده اند . چنانچه می دانیم آب پشتوانه عظیمی از مفاهیم اساطیری و تاریخی است و علاوه بر آنها چون مهریه حضرت زهرا (س)بوده است ، بار معنایی مذهبی نیز دارد . از سوی دیگر ، حضرت عباس در اوج تشنگی و در حالی که شریعه فرات را به مدد شمشیر قدرتمند خود گشوده بود ، آب را از آستانه دهان تشنه اش بر زمین ریخت تا ادب خود را به ساحت امام خود ثابت کند .
باری همه آنچه گفتیم و نوشتیم تنها گوشه ای از ابراز شگفتی شعر معاصر ما برابر این اسطوره شکوهمند و بی مانند است . قصه عشق عباس حدیث نامکرر است که بارها گفته شده است :
طفلان حرم تو را توان می دادن یعنی به قدم های تو جان می دادند
می آمدی و فرشتگان بر لب رود اعجاز تو را به هم نشان می دادند
چگونه باغیرت یک فرد سازگار است که خود در خانه بنشیند و همسرش را که مىدانست چه بلایى بر سرش مىآورند، پشت در بفرستد ؟
شایداین سوال درذهن برخی افراد وجودداشته باشداما بایدتوجه داشت که این تصور بدون توجه به مقدمات واقعه، قضاوت صحیحى نیست چراکه بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) چندین واقعه اتفاق افتاد و قضیه پشت در رفتن حضرت زهرا (س) در راستا و طول آن وقایع باید بررسى شودکه
بخشى از این وقایع به قبل از تجهیز و دفن پیامبر (ص)است که گروهى از مسلمانان در سقیفه بنى ساعده گردآمدند و برخلاف نظر پیامبر (ص) و خداوند، خلیفه تعیین کردند .
دفاعهاى حضرت على (ع) و استدلال و بیانات او در جامعه مدینه آن روز اثر نکردچرا که انان وی راجوان دانسته و اهل مزاح واز همه مهمتر ، کشنده سران مکه است و بسیارى از تازه مسلمانان به واسطه کشته شدن بستگانشان به دستحضرت على (ع) با وى دشمنى مىورزند; به عبارت دیگر، با تمام امکانات در بىاعتبار کردن امیر مؤمنان (ع) کوشیدند .
ودیگر اینکه با توجه به روایات فراوان پیامبر اکرم (ص) در شان حضرت زهرا (س) مردم هنوز به دختر پیامبر (ص) احترام مىگذاشتند; حتى بخشى از احترامى که براى حضرت على (ع) قائل بودند به جهت این بود که او همسر حضرت زهرا (س) به شمار مىآمد . این که تا آن حضرت زنده بود غاصبها نتوانستند امیر مؤمنان (ع) را به بیعت مجبور سازند و این کار بعد از شهادت دختر گرانقدر رسول خدا (ص) تحقق یافت،
این سخن گواهى مىدهد که دفاع از دین و ولایت - همان گونه که وظیفه هر مسلمانى است - وظیفه شخص دختر پیامبر (ص) نیز به شمار مىآید; یعنى حضرت باید از اعتبار خویش براى دین و ولایت مایه مىگذاشت و در روشنگرى مردم مىکوشید . به همین خاطر ، حضرت زهرا (س) از اعتبار حسن و حسین (ع) نیز مایه گذاشت; دست آنها را مىگرفت، به خانه انصار مىرفتند و آنها را به پیروى از دین خداوند و دستور پیامبر (ص) در رابطه با امامت و ولایت ترغیب مىکرد .
پس باید حجتبر مردم تمام مىشد و اگر آن حضرت در این مساله دخالت نمىفرمود امروز گفته مىشد، اگر امامتحضرت على (ع) حق بود، چرا حضرت زهرا (س) تا پاى جان از آن دفاع نکرد؟
بنابراین بعد از مایوس شدن حضرت امیر (ع) از احقاق - حق خود، وظیفه حضرت زهرا (س) بود که پشت آمده و به غاصبها بگوید: على با شما کارى ندارد و بیعت نخواهد کرد; حتى به آنها بگوید اى مردم من همان زهرایى هستم که مىشناسید (صدیقه، طاهره، طیبه، بضعه رسول الله (ص) و . .). من هرگز دروغ نمىگویم، پس بدانید خلافتحق حضرت على (ع) است و غاصبان عملى ظالمانه انجام دادهاید و . . . .
این اتمام حجت وظیفه شرعى حضرت زهرا (س) بود و شوهر هرگز نمىتواند همسر خود را از انجام واجبات شرعى مثل نماز، روزه، حج واجب و . . . نهى کند چه رسد به واجبى با این اهمیت که از اصول دین است .
هفته بزرگداشت مقام والای معلم رابه همه معلمان و بخصوص اساتیدم که چه عاشقانه به ما علم می آموزند تبریک عرض میکنم امیدوارم درتمام مراحل زندگیشون موفق و مویدباشند.
عارفان علم معلم می شوند بهترین مردم معلم می شوند
عشق بادانش متمم می شود هرکه عاشق شد معلم می شود
کو جنگل؟
آورده اند که شخصی ساده لوح با شنیدن وصف جنگل هوای دیدن آن درسرش افتاده .پس سواراتومبیل خود شد وبه سمت شمال حرکت کرد وطبق نشانی داده شده به جنگل رفت اما پس از مشاهده درختان فراوان بلند وسربه فلک کشیده باخود گفت اوه این جا که ازبس درخت است نمیتوان جنگل را دید .
راستی خوب است نگاهی به اطراف خود بیندازد با کمی دقت در خواهیم یافت برای رسیدن به هدف زحمت بسیار میکشیم اما معمولا از نتیجه این زحمات بی بهره می مانیم.
صبح تا شب درس بخوان وکار کن وآخر شب خسته وکوفته سر بربالین بگذار وفردا دوباره روز از نو روزی از نو وهمین طور روز دیگر مانند اسبان آسیاب های قدیمی که چشمانشان را می بستند وانها را به کشیدن اهرم سنگ اسیاب وادار می کردند .اسب بیچاره خیال می کرد مسافت فراوانی پیموده است اما وقتی چشمانش را باز می کرد مسافت فراوانی پیموده است اما وقتی چشمانش را باز می کردند خود را سر جای اول می دید.
راستی چه کنیم تا زحمتهایمان به هدر نرود و سبب آرامش و نه آسایش ما شود؟
همه ساله با شروع ماه محرم ،عالم را یک بغل حزن و اندوه در بر می گیرد و ذکر یاحسین (ع)ورد زبان ها می شود و قطرات اشک ، جان و دل را صیقل می دهد و داستان شرمندگی آب و طفل رباب نقل مجالس می شود .
بیایید در آستانه این ماه ، از زبان فرزندش به محضرش سلام عرض کنیم :
سلام بر کسی که در راه خدا بر داغ ها و مصائب فراوان صبر نمود .
سلام بر مظلومی که تنها و بی یاور گردید و پشتیبانش خداست .
سلام بر صاحب قبه بلند مقام .
سلام بر کسی که جبرئیل به اوافتخار می کند .
سلام بر کسی که میکائیل به گهواره جنبانی و ثنا خوانی اش سر افرازست .
سلام بر کسی که احترامش را شکستند و احترامش را ( ظاهرا ) از بین بردند .
سلام بر کسی که شربتمرگ با طعم نیزه و شمشیر به کامش ریختند .
سلام بر دندان کوبیده شده ات با چوب خیزران و چوب دستی عبیدالله .وسلام بر سر مقدست که بر فراز نیزه عدوان زده شد.
در میان عبادات ، زیارت بیت الله الحرام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و نقطه ی اوج این عبادت الهی ، موسم حج تمتع می باشد حجی که اموزشگاه خدایابی ، خداشناسی ، خدا باوری و خداپرستی ا و هریک از مناسک آن عامل پیوندی بین عابد و معبود عاشق و معشوق است که در سایه ی آن می توان به خودیابی و خودشناسی و خود سازی رسید .
خوشا آنان که توفیق یافته اند به سرزمین توحید و نبوت و امامت سفر کنند وقدر این فرصت ارزنده را می دانند وسعی می کنند از تمام لحظات سرشار از معنویت آن به بهترین وجه ممکن استفاده کنند چرا که به فرموده ی امام خمینی (ره) حج یک هجرت است هجرت از خود ، از نیت ها ، اززندانی که ما را احاطه کرده و گوهر یک دانه بی نظیر انسانی را در وجود ما مخفی و پنهان نگه داشته ، آری حج هجرتی است از خودپرستی ها ی ناشی از هوا و هوس و از خود خواهی هایی که ما را از خدا دور می کند ، از طبقه بندی ها و مرز بندی هایی که زندگی انسان را گسسته ؛ فقیر و غنی ، شریف و وضیع ، بزرگ و کوچک بر طبق معیارهای عامیانه مردمی را به هم نزدیک می کند و در کنار هم قرار می دهد و وجه مشترک همه انسانها یعنی عبودیت را در همه زنده می کند .
آموزه هایی که در ایام حج از عبادات و زیارت ها حاصل می شود باید ره توشه ای باشد برای پویایی و بالندگی و نشاط معنوی به گونه ای که پس از بازگشت از این سفر الهی ، عطر عترت را همگان استشمام و خلق محمدی را همگان نظاره کنند .
آری باید فرصت را غنیمت شمرد چرا که حج هنگامه نزدیکی با خدا و زمان تعامل بین مسلمانانی است که از اقصی نقاط عالم به کانون توحید سرازیر می شوند و حاجیان ایرانی نیز نمایندگان ملتی هستند که امروز بر قله ی عزت و اقتدار ایستاده و می خواهد در سایه قرآن و عترت راه های تعالی را طی کند هریک از آنان سفیران کشوری هستند که مفتخر است در سایه اهل بیت علیهم السلام زندگی می کند و امروز سرمشق ملتهای آزادیخواه شده است و اعمال و رفتار آنان معرف این فرهنگ غنی و الگویی برای سایر مسلمانان است .
در سایه قرآن نشسته ام و خدا را با کلمات وحی ؛سوگند می دهم که خطا کار آمده ام و پشیمانم
. این آواز مسافری غریب ، بر جاده سجاده است که در ترنم اشک خویش ، زمزمه می کند و سرود وصل می خواند ، اشک آلود و پر شکسته به گوشه ای از مسجد پناه برده ، نام او را تکرار می کنم و می گویم: آمده ام و کوله بار سنگین گناهم را بر درب خانه ات نهاده ام که تو مرا ازگرداب آلودگی نجات بخشی که من در کلبه حقیرم چیزی دارم که و در بارگاه کبریایی ات نداری من چون تویی رادارم و تو چون خود را نداری .چه شیرین است خلوت کردن با تو آن هنگام که اغوش رحمت می گشایی و بندگانت راکه قرآن برسر گرفته اند ، به تماشا می نشینی
. چه شب زیبایی است امشب ! ای کاش هرشب ، شب قدر بود وانسان اینقدر، خود را به تو نزدیک حس میکرد . و ای کاش همه این شب قدر را قدربدانیم .مهربان پرودگارا
! این شبهای قدررا با رحمت بی کران خود و آمرزش گناهان ، برما مبارک گردان. امینلیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]