سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در جوانی، سخت در عبادت کوشا بودم .پدرم به من فرمود : «پسرکم ! کمتر از آنچه می بینم ، خودت رارنجه ساز که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، از او به کم خشنود می شود» . [امام صادق علیه السلام]
 
جمعه 85 مهر 28 , ساعت 11:34 صبح

همچنان استوار باش و از هجوم شب مهراس که فردا از ان توست و روزی را می بینم که زنجیرها از تو گسسته می شود و آفتاب موعود , در محراب تو نماز می گذارد و مسیح که در آغوش تو نیز پر کشیده به او اقتدا می کند و دوباره مریم و همه ی قدیسه های سپید پوش , به خدمت در خواهند آمد و غبار قرن ها تنهایی را از محراب و منبر تو خواهد سترد .

ای قدس ! به سنگهای پران از دست نوجوانانت که بر کاخ شیشه ای ستم فرودمی آیند اعتماد کن و بدان که فردا از آن توست . ای قدس! ای سرزمین مظلومیت ! در آینده ای نزدیک که خورشید از مغرب طلوع می کند و تک سوار سفید پوش , که ذوالفقار ش از مشرق نیام , برتافته می آید . رنج هزار ساله ات پایان می یابد . آن روز را می بینم که نوجوانانت , خرده سنگها را , از سنگ فرش خیابانهایت می زداید و آزاد , در کوچه باغ هایت قدم می زنند . پس تا آن روز که همیشه پیش چشمانم است , مقاومت کن.


یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 5:0 صبح

گریه بر چشم ها سنگینی می کند و آتش سینه . لب ها را می سوزاند . بغض ها می ترکد چراغ گریه برافروخته شده و شعله شعله . در دل زبانه می کشد . هق هق گریه . شانه ها را می لرزاند و دیگر دل بدنبال واژه نمی گردد . اشک بی بهانه سرازیر می شود .همه یتیمان بر در خانه علی (ع)جمع شده اند برای اینکه امشب . شب ناله و فراق پدری مهربان است مظلومی که تاریخ تا آن روز کسی مانند او ندیده بود کسی که غیر از چاه و نخل و ماه . کسی گریه اش را ندیده بود . پدری دلسوز که با آه همه ی کودکان یتیم . شریک بود و غصه های همه را برجان خود هموار می کرد . اما کسی از غربت او و دردهای دلش . با خاری درچشم و استخوانی در گلو . خبر نداشت . باور نمی کنم که شمشیری . اقیانوسی را توان شکافتن داشته باشد . باور نمی کنم که ضربتی . خورشید را از نورانیت بیندازد . دیگر نخل ها از دانه های اشک علی (ع) خرما نخواهند داد و مهربانی سایه گستر دستان او برسر یتیمان نیست تا جلوی تابش غم بار مصیبت ها را بگیرد . دیگر محراب کوفه به تماشای نیایش شبانگاهی او نمی نشیند ودیگر پنجره ی خانه ها بسته خواهد بود و تب نخلستان فروکش نخواهد کرد و یأسی تلخ . کام تاریخ را درهم خواهدکشید امشب در خانه ی علی (ع) شوری برپاست کهکشانها را ه را اذین بسته اند و ستارگان پلی زده اند از زمین تا اسمان وحضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها ) چشم براه همسرش. غربت فرزندانش را به نظاره نشسته آه از دل زینبش .............

ای مولا!ای اسطوره خدایی و ای تندیس عرش در زمین داغت که بر جگر سوخته کروبیان آسمان و سینه ی تبدار زمینیان افتاده را چگونه تسلی دهیم .


شنبه 85 مهر 22 , ساعت 5:30 صبح

می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان    

                                               هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان

تیره غم آلود شب . افق کوفه را در پرده ای از ماتم می کشید و ابرهای غول پیکر زنجیر گسسته در آسمان می غریدند . شب . احساس تشویش داشت و تاسحر چشم به خانه ی علی (ع) دوخته بود . گویی خبر از فاجعه ای دردناک داشت . گاهی از پنجره روشن خانه . مناجات او را به تماشا می نشست و گاه تنها مخاطب او در تاریکی و سکوت می شد . سحر گاهان که نسیم. آرام بر برکه ی اشک علی می وزید . در خانه را گشود . مرغابیان . دامانش را گرفتندو او را التماس می کردند . شکوفه ی شوق در دل علی (ع) شکفت و با لبخندی کمرش را برای مرگ محکم تر بست مرغابیان ناله می کردند و باد اهنگ حزن الودش را در سحر سرد در خود زمزمه می کرد . علی (ع) قدم در مسجد کوفه نهاد ووضوی عشق گرفت و قامت بست بردو رکعت نماز وصال . ناگاه دست حرامی با بغض ووسوسه چرخید و با خنجرزهرآلودش فرق منور خورشید را شکافت باصدای«فزت برب الکعبه » گردبادی کوفه را برداشت و ندایی آسمان را لرزاند و کعبه را به فریاد در آورد مأذنه ها اذان «قد قتل المولی » سر دادند و علی (ع) در خون سجده کرد و اسمان تا صبح گریست . مسجد کوفه هنوز هم آرام و بی صدا در بهتی عظیم نشسته و هر سحر خاطره زخم آفتابی او را زمزمه می کند و محرابش در غروبی ابدی خاطره ی فرق منور او را مرور می کند .

سلام خدا برسجده خونین او .


شنبه 85 مهر 22 , ساعت 5:22 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

                یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک

با سلام و درود بر پیامبر رحمت و محبت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت ایشان ( علیهم السلام )وبا عرض سلام و ادب خدمت شما وبلاگ نویسان گرامی . به وبلاگ شوق عشق خوش امدید .

خدا را شاکرم که چنین فرصتی دست داد تا در میان جمع دوستانه شما باشم و دانسته های خود را هرچند قطره ای از دریاست را ارائه دهم .

بسیار خوشحال می شوم تا با نظرات خود مرا در بهتر نمودن این وبلاگ یاری نمایید .


<   <<   11   12   13      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ